به کانال تلگرام ما بپیوندید
کانال تلگرام

داستان از جایی شروع میشه که در اثر یه اشتباه معجون پاکسازی قدرتش رو ازدست میده و به همین شیائوبای حافظه اش رو از دست میده و حالا همه چیز براش گنگ و نامفهومه تااینکه با هه آن شنگ طبیب خونگرم روستای وویو برخورد میکنه و آن شنگ قول میده برای کشف هویت و برگشت حافظه اش کمک کنه هر دو در مسیر این کشف حقیقت نسبت به هم احساساتی پیدا میکنن اما معجون پاکسازی در جسم شیائو بای از کنترل خارج میشه و کم کم داره هویتش به عنوان عضوی از قبیله اهریمنا رو فاش میکنه به نظرتون این حقیقت خدشه ای به عشق تازه جوونه زده اشون وارد میکنه