به کانال تلگرام ما بپیوندید
کانال تلگرام

داستان درمورد خونواده ای عجیبه که مادر اجازه معاشرت پدر رو با بچه نمیده و فقط باید تو اتاقی تاریک و نمور تنهایی زندگی کنه و بچه هم این دوری اجباری پدر رو درک نمیکنه تا اینکه سر تولد هجده سالگیش تصمیم میگیره معضل خونواده رو حل کنه وشروع به حرف زدن با پدرش میکنه و بعد از کسب اعتماد پدرش ممکنه چیزی در کودکی مادرش و آسیبی که بهش رسیده باشه اما وقتی از قوانین سر پیچی میکنه واکنش شدیدی از مادرش میبینه بعد این قضیه او تصمیم میگیره با دوستش مشورت کنه و او بعد از شنیدن ماجرا میگه ممکنه بحث خشونت خانگی وسط باشه و حالا بعد از دقت بیشتر معلوم میشه انگار پدر و مادرش رازی رو ازش مخفی کردن